مایک بیش از دو سال بعد از این واقعیت طول کشید تا بفهمد آنچه او فکر می کند عشق است، در واقع سوء استفاده است. زمانی که مایک با کایل ملاقات کرد، فکر کرد که همسر روح خود را پیدا کرده است و به رویای خود یعنی داشتن یک رابطه عاشقانه عمل خواهد کرد. خیلی سریع، مایک به شدت از دوستانش منزوی شد و شروع به محدود کردن فعالیت های اجتماعی و فوق برنامه خود کرد تا با کایل باشد. مایک که از قبل احساس امنیت نمی کرد و نمی دانست کجا باید برود، سعی کرد با چند دوست ارتباط برقرار کند، اما هر بار که تلاش می کرد، باورش نمی شد یا دوستانش به او می گفتند که او هم مرد است و فقط «به او ضربه بزن».
مایک به برنامه توانمندسازی شخصی ما (PEP) ارجاع داده شد تا در مورد خشونت خانگی بیاموزد تا در مورد چرخه ای که مرتباً تکرار می کرد، بهتر یاد بگیرد. مایک از پیوستن به گروه عصبی بود زیرا مطمئن نبود که سایر اعضای گروه چگونه با او رفتار خواهند کرد. پس از جلسه اول، مایک در مورد اینکه چگونه گوش دادن به صحبت های دیگران در گروه در مورد تجربیاتشان به او کمک کرد تا بسیاری از همان هشدارها یا پرچم های قرمزی را که در اولین شروع قرار ملاقات با کایل از قلم انداخته بود، به اشتراک بگذارد. او اشاره کرد که گروه PEP باعث شد او احساس امنیت کند، در مورد تجربیاتش آگاهی بیشتری داشته باشد و مهمترین احساسی که برای اولین بار پس از مدت ها شنیده می شود. با آموزش و ابزارهای به دست آمده از گروه، مایک امیدوار است که چرخه جستجوی روابط سالم را برای خود بشکند، اکنون منابع مختلفی برای کمک دارد و برای بهبود و گسترش مجدد سیستم پشتیبانی خود تلاش می کند.
ما به آگاهی بیشتر در مورد آزار جنسی نیاز داریم تا مردم بدانند که خشونت یک انتخاب است و بر اساس جنسیت ما تبعیض قائل نمی شود.» - مایک، بازمانده